هماکنون که نگارنده، مشغول تنظیم این بخش از گفتارهای کتاب حاضر است، دهها کتاب مختلف، از نویسندگان و متفکران اطراف و اکناف جهان را پیش روی خود دارد، که در فصل فصل هر کدام از این کتب و رسالات، شخصیت و زندگی پربار و افتخارآمیز آن حضرت، از ابعاد مختلف مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. از آنجا که نقل و بررسی مجموع آن گفتهها و نوشتهها، در این مجال اندک به هیچ وجه ممکن و میسر نیست، ناگزیر سعی میشود که در این فصل کتاب، برخی از نقطهنظرهای چند تن از انبوه نویسندگان و متفکران مختلف، به اختصار نقل و بازگویی شود. با این امید که خوانندگان این نوشتار، تنها با مختصری از بازتاب عظمت روح و شموخ مقام علمی و معنوی و مذهبی آن بانوی بزرگ اسلام، در جهان تحقیق و نگارش آشنا شوند، و انعکاس نیمرخ آن چهرهی درخشان را در آئینهی کتابها و رسالات نظاره کنند. در این بخش، نخست قسمتی از آرای دانشمندان غیر اسلامی بازگو میشود و سپس آرا و نظرات مشاهیر صاحبنظران اسلامی منعکس میگردد.
نخست از یک نویسنده و شاعر و ادیب مسیحی به نام «سلیمان کتانی» که دارای تألیفات مشهور و موفقی در چهرهنگاری شخصیتهای اسلامی است، مطلب را آغاز میکنیم.
برای آشنایی با وی لازم به تذکر است که: چند سال قبل، کتابخانهی عربی اسلامی در نجف اشرف، مسابقهای در میان عموم نویسندگان عرب ترتیب داد، تا دربارهی شخصیت والا و ممتاز مولای متقیان علی بن ابیطالب (ع) قلمفرسایی کنند. در آن مسابقه، نویسندهی چیرهدست لبنانی، و ادیب و شاعر صاحب انصاف نصرانی، آقای سلیمان کتانی، با نوشتن کتابی تحت عنوان «الإمام علی نبراس و متراس» شرکت جست. پس از بررسی تمام کتب و آثار شرکت داده شده در مسابقه، کتاب سلیمان کتانی مقام نخست را به دست آورد و نویسنده مزبور برندهی جایزهی اول شد.
بار دوم، همان کتابخانه، نگارش کتابی را در مورد شخصیت درخشان بانوی بزرگ اسلام، فاطمه زهرا (ع) به مسابقه گذاشت و نویسندگان و محققان و شخصیتهای علمی و ادبی متعددی در این مسابقه شرکت جستند. این بار نیز نویسندهی مسیحی نامبرده با نوشتن کتابی تحت عنوان «فاطمة الزهرا، وترٌ فی غمدٍ» (فاطمه زهرا، زهی در نیام) مقام نخست را به خود اختصاص داد و برندهی جایزه شد.
گرچه در این گزینشها، در مرحلهی اول احتمال تشویق کردن یک فرد مسیحی که در عالم مسایل اسلامی به تحقیق و نگارش پرداخته است بیوجه نیست. و باز گرچه همین امر، در صورتی که نوشتههای شرکتکنندگان در مسابقه در سطح مساوی و برابر قرار داشته باشند، خود میتواند مجوز برنده شدن یک فرد مسیحی در مسابقه باشد، ولی با مطالعهی کتاب مزبور روشن میشود که این حد اطلاعات و آگاهی و این شور و حماسه قابل تحسین است که یک فرد بیگانه و خارج از اسلام، آنچنان از غنای فرهنگی و ادبی و احساسی و عاطفی سرشار باشد که در مورد یک شخصیت اسلامی کتاب بنویسد، و در جمع نویسندگان مسلمان شرکت جوید و عرض وجود کند و تا حدود زیادی هم به حقیقت مطلب برسد. لذا اگر کتاب او حائز مقام اول و برندهی جایزه میگردد، جای حرفی و بحثی نیست، چرا که شخصیت زهرا اطهر (ع) یک شخصیت جهانی و الهی است که عموم مردم در مورد او حق اظهار نظر و قلمفرسایی دارند، و سخن دوست را، از هر زبان و قلمی که انسان بشنود و بخواند، زیبا و پسندیده است و مصداق «الفضل ما شهدت به الأعداء» خواهد بود. امروزه که شخصیت جمیله بوپاشاها، ایندیرا گاندیها، فلورانسها، الیزابتها و بنتالهدیها و نظایر آن در سطح وسیعی از جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، آیا جا ندارد که شخصیت فوقالعاده والای این بانوی بزرگ اسلامی در عرصهی جهانی مورد معرفی و شناسایی قرار گیرد؟
نویسندهی مورد بحث، دربارهی شخصیت زهرا، شعر و حماس به کار میبرد، سمفونی احساساتش اوج میگیرد و بهترین شورها و عواطف شاعرانه را نثار او میکند...
او در آغاز کتابش مینویسد: «فاطمهی زهرا (ع) مقامی والاتر از آن دارد که سندهای تاریخی و روایتی به سوی او اشاره کنند، و گرامیتر از آن است که شرح حال گونهها به جانب وی راهنما باشند. فاطمه (علیهاالسلام) را همین چهارچوب کافی است که: وی دختر محمد (ص) و همسر علی (ع) و مادر حسن و حسین (ع) و بزرگ بانوی جهان است». [1]
و در پایان کتابش میگوید: «فاطمه، ای دخت مصطفی! ای روشنترین چهرهای که زمین را بر روی دو کتف خود بلند کرد، تو جز دو نوبت برای زمین لبخند نزدی: یک بار در سیمای پدر، آن دم که در بستر آرمیده بود و تو را مژدهی قرب وصل میداد لبخند زدی. و لبخندی دیگر، بدان هنگام گرداگرد لبان تو میگردید که جان بر لب داشتی و واپسین دم خویش را فروفرستادی... تو همیشه با محبت زیست کردی، تو با پاکی و پاکدامنی زیستی، برای پاکیزهترین مادری که دو ریحانه زادی و پروردی و بر قامت آن دو جامهای از خز بخشندگی پوشاندی... تو زمین را همراه با لبخندی استهزاآمیز رها کردی و به ابدیت پیوستی، ای دختر پیامبر! ای همسر علی! ای مادر حسن و حسین، و ای بزرگ بانوی بانوان همه جهانها و اعصار» [2]
و باز در جای دیگر مینویسد: «قهرمانی نیرویی نیست که مستند به تن و بازو باشد، یا مستند به تاج و تخت، بلکه قهرمانی چیزی است که منطق عقل، رشد و فهم را به کار گیرد، آنگاه هدفها را تعیین کند و برنامه را ترسیم نماید. و قهرمانی زهرا، چیزی جز این معنی بزرگ نبود. از این رو از هر چه عامل روشنایی دیگران میشد بهره گرفت، بی آنکه بازوان ناتوان و نزار، و پهلوهای لاغر و نحیف وی در این خواست از مؤثر باشد». [3].
لوئی ماسینیون محقق فرانسوی
مستشرق و پژوهشگر معروف فرانسوی، لویی ماسینیون که مدتی از عمر خود را وقف شناخت حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) ساخته، در زمینهی شناخت آن حضرت، با گامهای تحقیق پیش رفته و تلاش و کوشش بسیار به عمل آورده است. وی رسالهی محققانهای در مورد مباهلهی مسیحیان «نجران» با پیامبر اسلام، که در سال دهم هجری در مدینه صورت گرفت، نوشته که در آن نکتههای جالب توجه فراوانی مطرح شده است. در آن رساله میگوید:
«اوراد و دعاهای ابراهیم (ع) از وجود دوازده نور که منشعب از فاطمه هستند خبر میدهد...
تورات موسی از آمدن محمد (ص) و دختر پربرکت او، و دو آقازاده به مانند اسماعیل و اسحق (حسن و حسین) نوید میدهد...
و انجیلهای عیسی (ع) از آمدن احمد (ص) نوید میدهد، و نیز بشارت میدهد که دختر پربرکتی خواهد داشت که دو پسر به دنیا میآورد...» [1]
لوئی ماسینیون محقق فرانسوی
مستشرق و پژوهشگر معروف فرانسوی، لویی ماسینیون که مدتی از عمر خود را وقف شناخت حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) ساخته، در زمینهی شناخت آن حضرت، با گامهای تحقیق پیش رفته و تلاش و کوشش بسیار به عمل آورده است. وی رسالهی محققانهای در مورد مباهلهی مسیحیان «نجران» با پیامبر اسلام، که در سال دهم هجری در مدینه صورت گرفت، نوشته که در آن نکتههای جالب توجه فراوانی مطرح شده است. در آن رساله میگوید:
«اوراد و دعاهای ابراهیم (ع) از وجود دوازده نور که منشعب از فاطمه هستند خبر میدهد...
تورات موسی از آمدن محمد (ص) و دختر پربرکت او، و دو آقازاده به مانند اسماعیل و اسحق (حسن و حسین) نوید میدهد...
و انجیلهای عیسی (ع) از آمدن احمد (ص) نوید میدهد، و نیز بشارت میدهد که دختر پربرکتی خواهد داشت که دو پسر به دنیا میآورد...» [1]
دعای توسل و آثار آن
علامه مجلسی ره فرموده که در بعضی از کتب معتبره نقل کردهاند از محمد بن بابویه که این دعا توسل را از ائمه علیهمالسلام روایت کرده است و گفته است در هیچ امری نخواندم مگر آنکه اثر اجابت را به زودی یافتم اینست دعا:
اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة، محمد صلی اللَّه علیه و اله، یا اباالقاسم یا رسولاللَّه، یا امام الرحمة یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین، یا علی بن ابیطالب، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا فاطمة الزهراء یا بنت محمد، یا قرة عین الرسول، یا سیدتنا و مولاتنا، انا توجهنا واستشفعنا و وسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهة عنداللَّه، اشفعی لنا عنداللَّه، یا ابامحمد یا حسن بن علی، ایها المجتبی یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباعبداللَّه یا حسین بن علی، ایها الشهید یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباالحسن یا علی بن الحسین، یا زینالعابدین یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباجعفر یا محمد بن علی، ایها الباقر یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباعبداللَّه یا جعفر بن محمد، ایها الصادق یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباالحسن یا موسی بن جعفر، ایها الکاظم یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباالحسن یا علی بن موسی، ایها الرضا یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباجعفر، یا محمد بن علی، ایها التقی الجواد یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا اباالحسن یا علی بن محمد، ایها الهادی النقی یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا ابامحمد یا حسن بن علی، ایها الزکی العسکری یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه، یا وصی الحسن والخلف الحجة، ایها القائم المنتظر المهدی، یابن رسولاللَّه، یا حجة اللَّه علی خلقه، یا سیدنا و مولینا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی اللَّه، و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عنداللَّه، اشفع لنا عنداللَّه.
پس حاجات خود را بطلبد که برآورده میشود انشاءاللَّه تعالی، و در روایت دیگر وارد شده که بعد از این بگوید: یا سادتی و موالی، انی توجهت بکم، ائمتی و عدتی لیوم فقری و حاجتی الی اللَّه، و توسلت بکم الی اللَّه، واستشفعت بکم الی اللَّه، فاشفعوالی عنداللَّه، واستنقذونی من ذنوبی عنداللَّه، فانکم وسیلتی الی اللَّه، و بحبکم و بقربکم ارجو نجاة من اللَّه فکونوا عنداللَّه رجائی، یا سادتی یا اولیاء اللَّه، صلی اللَّه علیهم اجمعین، و لعن اللَّه اعداء اللَّه ظالمیهم من الاولین والاخرین، امین ربالعالمین
دعای نور و آثار آن
بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحیم، بسم اللَّه النُّور، بسم اللَّه نور النُّور، بسم اللَّه نور علی نور، بسم اللَّه الذی هو مدبِّر الامور، بسم اللَّه الذی خلق النُّور من النُّور، الحمد للَّه الذی خلق النُّور من النُّور، و انزل النُّور علی الطُّور، فی کتابٍ مسطورٍ، فی رقٍ منشورٍ، بقدرٍ مقدورٍ، علی نبّی محبورٍ، الحمد للَّه الذی هو بالعزِّ مذکورٌ، و بالفخر مشهورٌ، و علی السرَّاء والضرَّاء مشکورٌ، و صلی اللَّه علی سیدنا محمدٍ و اله الطَّاهرینَ.
سلمان گفت: چون از حضرت فاطمه علیهاالسلام آموختم آن را به خدا قسم به بیشتر از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که مبتلا به تب بودند آموختم پس همه شفا یافتند باذن خدایتعالی.
زیارت حضرت زهرا
یا ممتحنة امتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک، فوجدک لما امتحنک صابرة، و زعمنا انَّا لک اولیاء و مصدِّقون، و صابرون لکلِّ ما اتانا به ابوک صلی اللَّه علیه و اله، و اتی به وصیُّه، فانَّا نسئلک ان کنَّا صدَّقناک، الا الحقتنا بتصدیقنا لهما، لنبشر انفسنا بانَّا قد طهرنا بولایتک. و مستحب است نیز آنکه بگوید: السَّلام علیک یا بنت رسولاللَّه، السَّلام علیک یا بنت نبیاللَّه، السَّلام علیک یا بنت حبیباللَّه، السَّلام علیک یا بنت خلیلاللَّه، السَّلام علیک یا بنت صفیاللَّه، السَّلام علیک یا یا بنت امیناللَّه، السَّلام علیک یا بنت خیر خلقاللَّه، السَّلام علیک یا بنت افضل انبیاء اللَّه و رسله و ملائکته، السَّلام علیک یا بنت خیر البریة، السَّلام علیک یا سیدة نساء العالمین من الاولین والاخرین، السَّلام علیک یا زوجة ولی اللَّه و خیر الخلق بعد رسولاللَّه، السَّلام علیک یا امَّ الحسن والحسین سیدی شباب اهلالجنة، السَّلام علیک ایَّتها الصدیقة الشَّهیدة السَّلام علیک ایتها الرَّضیة المرضیَّة، السَّلام علیک ایتها الفاضلة الزکیة، السَّلام علیک ایتها الحوراء الانسیَّة، السَّلام علیک ایتها التَّقِیَّةُ النَّقِیَّة، السَّلام علیک ایَّتها المحدَّثة العلیمة السَّلام علیک ایتها المظلومة المغصوبة، السَّلام علیک ایَّتها المضطهدة المقهورة، السَّلام علیک یا فاطمة بنت رسولاللَّه و رحمة اللَّه و برکاته، صلی اللَّه علیک و علی روحک و بدنک اشهد انک مضیت علی بینة من ربک، و ان من سرک فقد سر رسولاللَّه صلی اللَّه علیه و اله، و من جفاک فقد جفا رسولاللَّه صلی اللَّه علیه و اله، و من اذاک فقد اذی رسولاللَّه صلی اللَّه علیه و اله، و من وصلک فقد وصل رسولاللَّه صلی اللَّه علیه و اله، و من قطعت فقد قطع رسولاللَّه صلی اللَّه علیه و اله، لانک بضعة منه و روحه الذی بین جنبیه، کما قال صلی اللَّه علیه و اله، اشهد اللَّه و رسله و ملائکته انی راض عمن رضیت عنه، ساخط علی من سخطت علیه، متبرء ممن تبرئت منه، موال لمن والیت، معاد لمن عادیت، مبغض لمن ابغضت، محب لمن احببت، و کفی باللَّه شهیدا و حسیبا و جازیا و مثیبا. پس صلوات میفرستی بر حضرت رسول و ائمه اطهار علیهمالسلام. مؤلف گوید: که ما در روز سوم جمادی الآخرة زیارتی دیگر برای حضرت فاطمه صلواتاللَّهعلیها نقل کردیم و علماء نیز زیارت مبسوطی برای آن مظلومه نقل کردهاند و آن مثل همین زیارت است که از شیخ نقل کردیم اول آن: (السَّلام علیک یا بنت رسولاللَّه) است تا (اشهد اللَّه و رسله و ملائکته) که از اینجا به بعد به این نحو است: اشهد اللَّه و ملائکته انی ولی لمن والاک، و عدو لمن عاداک، و حرب لمن حاربک، انا یا مولاتی بک و بابیک و بعلک، و الائمة من ولدک موقن، و بولایتهم مؤمن، و لطاعتهم ملتزم، اشهد ان الدین دینهم، والحکم حکمهم، و هم قد بلغوا عن اللَّه عزَّ و جلَّ، و دعوا الی سبیلاللَّه بالحکمة والموعظة الحسنة، لا تاخذهم فی اللَّه لومة لائم، و صلوات اللَّه علیک و علی ابیک و بعلک، و ذریتک الائمة الطاهرین، اللهم صل علی محمد و اهل بیته، و صل علی البتول الطاهرة، الصدیقة المعصومة، التقیة النقیة، الرضیة المرضیة، الزکیة الرشیدة، المظلومة المقهورة، المغصوبة حقها، الممنوعة ارثها، المکسورة ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمة بنت رسولک و بضعة لحمه، و صمیم قلبه، و فلذة کبده، و النخبة منک له، والتحفة خصصت بها وصیه، و حبیبة المصطفی، و قرینة المرتضی، و سیدة النساء، و مبشرة الاولیاء، حلیفة الورع والزهد، و تفاحة الفردوس، والخلد التی شرفت مولدها بنساء الجنة، و سللت منها انوار الائمة، و ارخیت دونها حجاب النبوة، اللهم صل علیها صلوة تزید فی محلها عندک و شرفها لدیک، و منزلتها من رضاک، و بلغها منا تحیة و سلاما، و اتنا من لدنک فی حبها فضلا و احسانا، و رحمة و غفرانا انک ذوالعفو الکریم. مؤلف گوید: که شیخ در تذهیب فرمود: که آنچه روایت شده در فضل زیارت آن معظمه بیشتر است از آنکه احصاء شود. و علامه مجلسی از مصباحالانوار نقل کرده که از حضرت فاطمه صلواتاللَّهعلیها روایت شده که فرمود: پدرم با من فرمود: که هر که بر تو صلوات بفرستد بیامرزد حق تعالی او را و محلق سازد او را به من در هر جا که باشم از بهشت
نماز حضرت زهرا
و از جمله نمازها نماز حضرت فاطمه علیهاالسلام است. روایت شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام دو رکعت نماز میکرد که جبرئیل تعلیم او کرده بود در رکعت اول بعد از سورهی حمد صد مرتبه سورهی قدر و در رکعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سورهی توحید میخواند و چون سلام میگفت این دعا را میخواند: سبحان ذی العز الشامخ المنیف، سبحان ذی الجلال الباذخ العظیم، سبحان ذی الملک الفاخر القدیم، سبحان من لبس البهجة والجمال، سبحان من تردی بالنور والوقار، سبحان من یری اثر النمل فی الصفا، سبحان من یری وقع الطیر فی الهواء، سبحان من هو هکذا لا هکذا غیره. و سید گفته است که روایت دیگر وارده شده است که بعد از این نماز تسبیح مشهور حضرت فاطمه علیهاالسلام را که بعد از هر نماز خوانده میشود بخواند و بعد از آن صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. و شیخ در مصباح المتهجدین فرموده نماز حضرت فاطمه علیهاالسلام دو رکعت است در رکعت اول حمد و صد مرتبه قدر در رکعت دوم حمد و صد مرتبه توحید و چون سلام داد تسبیح زهرا علیهاالسلام بخواند پس بگوید سبحان ذی العز الشامخ تا آخر تسبیح که ذکر شد. پس فرمود سزاوار است کسی که این نماز را بجا میآورد چون از تسبیح فارغ شود زانوها و ذراعها را برهنه نماید و بچسباند همهی مواضع خود را بر زمین بدون حاجز و حائلی و حاجت بخواهد و دعا کند آنچه میخواهد و بگوید در همان حال سجده: یا من لیس غیره رب یدعی، یا من لیس فوقه اله یخشی، یا من لیس دونه ملک یتقی، یا من لیس له وزیر یؤتی، یا من لیس له حاجب یرشی، یا من لیس له بواب یغشی، یا من لا یزداد علی کثرة السؤال الا کرما و جودا، و علی کثرة الذنوب الا عفوا و صفحا، صل علی محمد و ال محمد، وافعل بی کذا و کذا. و به جای این کلمه حاجات خود را از خدا بخواهد. نماز دیگر از حضرت فاطمه علیهاالسلام شیخ و سید روایت کردهاند از صفوان که محمد بن علی حلبی روز جمعه خدمت حضرت صادق علیهالسلام شرفیاب شد و سؤال کرد که میخواهم مرا عملی تعلیم فرمائی که بهترین اعمال باشد در این روز، حضرت فرمود: که من نمیدانم کسی را که بزرگتر باشد نزد رسول خدا (ص) از حضرت فاطمه (س) و نمیدانم چیزی را افضل از آنچه تعلیم کرد پیغمبر (ص) فاطمه را فرمود: که هر که صبح کند در روز جمعه پس غسل کند و قدمها را بگستراند و چها رکعت نماز کند بدو سلام بخواند در رکعت اول بعد از حمد توحید پنجاه مرتبه و رکعت دوم بعد از حمد والعادیات پنجاه مرتبه و در رکعت سوم بعد از حمد «اذا زلزلت» پنجاه مرتبه و در رکعت چهارم بعد از حمد «اذا جاء نصراللَّه» پنجاه مرتبه و این سورهی نصر است و آخر سورهایست که نازل شده و چون از نماز فارغ شود این دعا بخواند:
الهی و سیدی من تهیا او تعبی او اعد او اعد او استعد، لوفادة مخلوق رجاء رفده، و فوائده و نائله، و فواضله و جوائزه، فالیک یا الهی کانت تهیئتی و تعبیتی، و اعدادی و استعدادی، رجاء فوائدک و معروفک، و نائلک و جوائزک، فلا تخیبنی من ذلک، یا من لا تخیب علیه مسئلة السائل، و لا تنقصه عطیة نائل، فانی لم اتک بعمل صالح قدمته، و لا شفاعة مخلوق رجوته، اتقرب الیک بشفاعته، الا محمدا و اهل بیته صلواتک علیه و علیهم، اتیتک ارجو عظیم عفوک، الذی عدت به علی الخطائین عند عکوفهم علی المحارم، فلم یمنعک طول عکوفهم علی المحارم ان جدت علیهم بالمغفرة، و انت سیدی العواد بالنعماء، و انا العواد بالخطاء، اسئلک بحق محمد و اله الطاهرین، ان تغفر لی ذنبی العظیم، فانه لا یغفر العظیم الا العظیم، یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم یا عظیم. مؤلف گوید: که سید بن طاووس در جمال الاسبوع از برای هر یک از ائمه علیهمالسلام نمازی با دعا ذکر نموده شایسته است در اینجا ذکر شود.
فرموده: نماز امام حسن علیهالسلام در روز جمعه و آن چهار رکعت است مثل نماز امیرالمؤمنین علیهالسلام. نماز دیگر از آن حضرت در روز جمعه و آن نیز چهار رکعت است در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل هو اللَّه احمد بیست و پنج مرتبه.
انگشتر حضرت زهرا
یکی از افرازهای زینتی برای زنان و مردان از قدیمالایام انگشتر بوده و هست. اما آنچنانکه از روایات دینی و از سیره پیامبر صلی اللَّه علیه و آله [1] و ائمه طاهرین برمیآید جنبه تزئینی انگشتر در فرهنگ دینی به عنوان هدف اول و آخر نیست بلکه استفاده از انگشتر جنبه متذکر بودن به اسماء الهی داشته به نوعی پناهندگی به اسماء حضرت حق از مکائد شیطانی و غفلتها است.
علاوه بر این نقش انگشتر، خود علامت و نشاندهنده ویژگیهایی در مورد اولیاء خدا است. به همین دلیل نقش انگشتری آنان متفاوت از همدیگر بوده است.
از اقوال تاریخی نقل شده در مورد زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام ثابت میشود ایشن دارای انگشتری به جنس نقره و نقش مخصوص که مزین به اسماء متبرکه الهی یا پیامهای معنوی دیگر است، بودهاند.
نقش انگشتری آن حضرت امن المتوکلون، (آنان که توکل میکنند، در امانند) بود. و نیز گفته شده که نقش آن اللَّه ولی عصمتی، (خداوند نگهدار و ولی عصمت و پاکی من است) بوده است. گفته شده است که انگشتر حضرت نقرهای و نقش آن نعم القادر اللَّه و یا امن المتوکلون بود و یادآور شدهاند که نقش این کلمات در نگین انگشتری تأثیر عجیبی در دفع دشمنان و نگهداری اموال و اولاد و بدن از شر انس و جن و شیاطین و تمام ناراحتیها و آفات و بدیها و بلیات دارد. و گفته شده است که نقش انگشتر آن حضرت نقش انگشتری حضرت سلیمان بن داود یعنی سبحان من الجم الجن بکلماته بوده است. [2]
آب حیات
O
دوازده سال است که روح نجابت- فاطمه علیهاالسلام- در مسیر مسافرت قدم نهاده؛و مگر انسان در عین این که مسافر است، خود یک «سفر» نیست؟ عمر فاطمه علیهاالسلام شاید کوتاه باشد؛ اما مسافرتی است پر عظمت؛ سفری که از فرش خاک تا عرش افلاک، از انسان تا خدا و از «نبودن» تا «شدن» برای «بودن» ادامه دارد. لذا زندگانی فاطمه علیهاالسلام- مسافر کوی یار- تفسیر یک سفر بزرگ است.
در مسافرتم درمییابم که تمام دنیا به این نمیارزد که حتی پوست و پوشال ناچیزی را از دهان موری دانه کش به ستم بستانم. پیش پایم را خوب میپایم تا از کنار خط سفر جمعی از مورچههای تلاشگر که مشغول کارند، بدون لگد کردن این مخلوقات خستگیناپذیر، از راه خود بروم. دانه گندمی به این سو و آن سو کشیده میشود. مینشینم تا خوب تماشا کنم. مورچهای است کوچکتر از توشهای که به دوش کشیده؛ هفت مرتبه سبکتر از دانه. با وجود گرمی هوا، اصلاً عرق نکرده، و در راهی که تا لانه
[ صفحه 87]
کشیده شده است، حرکت میکند و آن چنان دقیق که گویی بر «صراط» است.
انگشت حرص بر دانه میگذارم. اندکی تلاش میکند تا زادش را از دست دزد دانه بگیرد، و چون من دست برنمیدارم او دست میکشد و سخاوتمندانه دانه را واگذار میکند. شاید از نوادگان موری است که پای ملخی را بعنوان تحفه به پادشاه زمانش- حضرت سلیمان علیهالسلام- پیشکش کرد. دانه را جلو همان مورچه- که اکنون مقداری دور شده است- میگذارم اما نمیپذیرد، اصرار میکنم، قبول نمیکند،تمنّا میکنم، امتناع میورزد. دو دستی تقدیمش میکنم، رد میکند. پیش میگذارم، پس میزند. حتماً در دل میگوید: تو بدان محتاجتری! چرا که به زور و ستم از دستم گرفتی.
دانه را جلو لانه میگذارم تا یکی آن را ببرد، همه دانه را بو میکنند ولی بیاعتنا از کنارش میگذرند. تعدادی مورچه در حال پاک کردن لانه و آشیانهشان هستند، از خس و خاشاک سیلی که دقایقی قبل خانه و کاشانهشان را فراگرفته بود.مدخل لانه عین دهانه آتشفشان شده است. این ها گلولههای گِل هستند که کارگران از لانه خود بیرون آوردهاند. دانه را در دهانه لانه میاندازم و روانه میشوم.امیدوارم از ظلم من، همه مورچگان درگذرند!
رود را چون کلافی پیمودم تا سر نخ آن را به دست آورم. منشأ رودخانه، چشمه است. چشمه نیز از دل کوه- که همچون «سفره مرتضی علی علیهالسلام» بیدریغ گشوده است- تغذیه میکند و اینها همه از سخاوتهای باران است که بر کوهستان باریده است.
[ صفحه 88]
چشمهای این کوه خندان است و چشمههایش گریان. و چشمهای که به وصلش رسیدهام، جوان است و پر از جوشش زندگی و کوشش زایندگی. دقیقتر میشوم، از دل ذرات خاک و ماسه آبی صاف و خنک و زلال، همچون شیر از پستان مادر میجوشد و به داخل حوضچه تزریق میشود. حرکت آب تازه و زلال را در دل حوضچه تا چشمه براحتی میبینم. حتی حرکات خطوط سایهاش را بر کف میتوان به تماشا نشست.
چندین حشرهی پا بلند، سوار بر سطح آب مشغول بازی و شادی هستند. نمیدانم چرا نامشان را نمیدانم. شاید اینها مرزبانان برزخ آب و خشکیاند. دستهایم را میشویم تا آب بخورم، خنکای آب تا عمق جانم نفوذ میکند، کف دستانم را پر از آب گوارا میکنم اما فرومیریزم. به قانون و قاعده چوپان دشت، دستهایم را پشت ابروهای چشمه ستون میکنم و با دهان از دل چشمه آب مینوشم.
حال واقعاً چشیدم که آشامیدن آب از چشمه عشق، غیر از خوردن آب است. سایهام که انگار تشنهتر است، تا عمق آب فرومیرود. عطش تشنگیام قدری فروکش میکند. با دو مشت آب، چشمهایم را نیز میشویم. حالا نگاهم «جور دیگر» شده است. میبینم که «دیدن» غیر از «تماشا»ست. چشم در چشمان جوشان چشمه میدوزم و از او میپرسم:
&nb